3vin3vin، تا این لحظه: 14 سال و 6 روز سن داره

هدیه اسمانی

هدیه آسمانی ما سوین ♥️

سفر به استان گلستان

سوین جونم ما همراه بابا اشکان و البته به اصرار زیادش راهی سفر شدیم رفتیم ساری  و شب رو اونجا گذروندیم تو هم دختر گل من بودی و باهات کلی سرگرم بودیم هتلی که بودیم واقعا ویوی قشنگی داشت و کلی از طبیعت لذت بردیم فضای بازی برای تو هم داشت که حسابی بازی کردی...روز بعد راهی گرگان شدیم که جای قشنگی بود ولی فکر کنم تو دلت گرفته بود و همش بغض می کردی و میگفتی دلت واسه بابایی تنگ شده قربون دختر احساساتی خودم برم که دقیقا عین خودمی..........نهار خوران گرگان هم خیلی زیبا بود جای همه خالی بود......بعد رفتیم گنبد....بندر ترکمن....نوشهر........ما هم شدیم مارکوپولو واسه خودمون البته این بار کمی خسته شدیم ولی با این وجود خوش گذشت چون تو همش شیرین زبون...
13 خرداد 1392

شیطونیای سوین جونم...

سوین جونم هر چقدر از شیطونیات بگم کم گفتم خیلی شیطون شدی تو خونه که اروم و قرار نداری همش در حال پریدن رو تخت هستی که خیلی هم با حال می پری میگی بپرم؟؟؟؟؟؟؟میگم بله تو هم می پری و جالب اینه که خسته هم نمیشی.......عاشق حمومی و یه دفعه میبینم لباساتو در اوردی و رفتی حموم میگم سوینم کووووووووووووشی؟میگی رفتم حموم اب بازی بدو بیاااااااااااا که مجبور میشم بیامو  کمکت کنم...هر چیزی هم که بخوای هر طور شده بدستش میاری....امان از بیرون رفتنمون خصوصا این که تنها باشیم وای وای ان چنان می دوی که من نفس کم میارم  جالبه به منم میگی سریعتر بیا دیگه هر وقت با هم میریم بیرون من از خستگی میمیرم .........قربونت برم من اخه که اینقدر فعالی.........به ...
13 خرداد 1392
1